ایا ساقی تویی قاضی حاجات


شرابی ده که آرد در مراعات

چنان گشتم ز مستی و خرابی


که نشناسم اشارات از عبارات

پدر بر خم خمرم وقف کردست


سبیلم کرد مادر بر خرابات

دو گوشم بست یزدان تا رهیدم


ز حال دی و فردا و خرافات

دگرگون است کوی اهل تمییز


که آن جا رسم طاعاتست و زلات

در این کو کدخدا شاهی است باقی


فرو روبیده این کو را ز آفات